مهارت های زندگی

سخنان ارزشمند

سلام. براتون یه تست رواشناسی آوردم.البته این تست فقط برای دختر
 
خانومای گل طراحی شده.لطفا با دقت سوالاتو بخونین و جواب بدین تا
 
 
نتیجشو ببینین

 

تست روانشناسی برای دختر خانوما

 

1-با دوست پسر خود طبق فاصله ی قانونی روی نیمکت پارک نشستید که
 
منکرات میاد بالای سرتون
 
 
الف) دوست پسرتون بلند می شه ومیگه : " مگه از روی نعش من رد شید بزارم زیدمو ببرید "
 
 
ب) دوست پسرتون فرار می کنه و شما هم جز فرار راه دیگه ای ندارید

 

 

ج) دوست پسرتون فریاد می کشه دست از سرم بردار بابا من زن و بچه دارم

 

 

2- با دوست پسر خود در یک کافی شاپ نشستید ( مثلا طبقه ی دوم یه
 
کافی شاپ نزدیک کلانتری 15 ) و گارسون منو رو میاره
 
 
الف) پسره منو رو می ذاره جلوتون و می گه انتخاب کن عزیزم
 
 
ب) دوست پسرتون یواش می گه من هر جا برم پیکمو خودم حساب می کنم اینجام فقط
 
یه لیوان آب پرتقال می خورم

 

 

ج) دوست پسرتون یه چیزی سفارش می ده که شما اسمشم نمی تونید بگید و تند تند

 

می خوردش و به بهانه ی اینکه باید مامانشو برسونه دکتر جیم می زنه و شما می مونید

و میز

 

 

3- با دوست پسر خود توی ماشین نشستید که ناگهان یه 206 آلبالویی با 3
 
تا دختر  مشت و ضبط بلند میان کنارتون
 
 
الف) پسره سرشو زیر میندازه و سرعتشو کم می کنه تا رد بشن
 
 
ب) پسره سعی میکنه بدون اینکه شما بفهمید از همون مسیری بره که اونها می رن و
 
چند تا شیرین کاری هم می کنه

 

ج) در حالی که با یه دستش شما رو به زیر صندلی فشار می ده تا اونا شما رو نبینند با

دست دیگه لایی می کشه

 

 

4- دارید تو یه خیابون سوت و کور قدم می زنید و در مورد هوا صحبت می
 
کنید که چنتا بچه ی شر بهتون تیکه میندازن مثلا به پسره می گن خوش به
 
حالت
 
 
الف) دوست پسرتون در حالی که پشت به شما ازتون محافظت می کنه شروع می کنه
 
به دعوا کردن و کتک خوردن
 
 
ب) جوری که شما بشنوید اما اون اوباش نشنون چند تا فوحش از اون خفن هاش نثارشون
 
می کنه

 

 

ج) در حالی که نمی تونه خندشو پنهان کنه می گه راستی امرز چقدر هوا گرمه

 

 

5- با خونوادتون رفتید به بازار واسه خرید که ناگهان دوست پسرتونو با
 
خونوادش می بینید که اونهام اومدن خرید
 
 
الف) دوست پسرتون کنترلشو از دست می ده و چنان نگاه نافذی به ضمیمه ی یک لبخند
 
لوس و شاید یه چشمک به شما تقدیم می کنه که بدجوری تابلو می شه
 
 
ب) بدون اینکه به روی خودش بیاره سعی می کنه خونوادشو راضی کنه از همون مسیری
 
که شما می رید حرکت کنن

 

 

ج) شما رو نمی بینه حتی وقتی واسش دست تکون می دید

 

 

6- شما یه تک زنگ می زنید به گوشیش
 
 
الف) کمتر از یک ثانیه بعد بهتون زنگ می زنه و 2-3 ساعت با هم حرف می زنید
 
 
 
ب) 10 دقیقه بعد از تلفن عمومی بهتون زنگ می زنه

 

 

ج) بهتون زنگ نمی زنه تا خودتون دوباره بهش زنگ بزنید ( سایلنت بوده لابد نشنیده)

 

 

7- رفتید خونه ی دوست پسرتون ( برای بجا آوردن سنت حسنه ی صله ی
 
ارحام ) که اون شما رو تو اتاقش تنها می ذاره تا مثلا گلاب بروتون بره دست
 
به آب و شما از روی کنجکاوی کشوی میزشو باز می کنید و ........
 
 
الف) یه فلش بک می زنید به 3 سال پیش که براش یه آدامس خریده بودید چون از اون
 
آدامسه تا آخرین کادوتون حتی نامه هاتون رو داره و حتی یه عکس که از بچگی هاتون که
 
دو سال پیش خودتون بهش دادید
 
ب) تو کشوش
 
 
کلی خرت و پرته که هیچ ربطی به عشق نداره

 

 

ج) توی کشو کلی نامه ی عاشقانست که هیچ کدوم خط شما نیست و کلی عکس که

 

هیچ شباهت خواهری به پسره نداره

 

 

8- دوست پسرتون گوشی موبایلشو کنارتون جا می ذاره و این بهترین
 
فرصته تا دفتر تلفن موبایلشو دید بزنید
 
 
الف) اولین نفر اسمه یه پسره که با الف شروع می شه ولی شماره ی شماست
 
 
ب) فامیلی شما سر جاش به ترتیب حروف الفباست

 

 

ج) اسم شما به وضوح دیده می شه البته بین 20 تا اسم دختر دیگه که اونهام به وضوح

 

نوشته شدن ( احتمالا مثله بعضی ها اسمارو زوود یادش می ره)

 

 

9- روز ولنتاین هست و شما از قبل همه چی رو آماده کردید تا یه عصر دل
 
انگیز رو با دوست پسرتون بگذرونید
 
 
الف) همونطور که انتظار داشتید بهتون زنگ می زنه و باهاتون قرار می ذاره و سر قرار
 
بهتون یه گل هدیه می ده و موقع خداحافظی با یه کادوی خفن غافل گیرتون می کنه.
 
(عمرا اگه)
 
 
ب) یه شاخه گل یا شکلات با یه نامه ی عاشقانه کادوی شماست(اینم ازشون بعیده)

 

 

ج) وقتی بهش زنگ می زنید کاملا مشخصه که یادش رفته چه خبره امروز و وقتی از

 

دستش ناراحتید و پشیمون می شید که کادوشو بهش بدید متوجه می شید اصلا کادویی

 

نداشته که به شما بده

 

 

10) برای اینکه امتحانش کنید زنگ می زنید و بهش می گید که خواستگار
 
دارید و باید همه چی تموم شه
 
 
الف) گریه می کنه و ... ( بقیشو نمی گم تا آبروی هر چی مرده نبرم)
 
 
ب) وقتی با ارزوی خوشبختی برات تلفن و قطع می کنه به خودش می گه حالا چه طوری دوباره مخ بزنم

 

 

ج) بعد از چند لحظه سکوت با صدای یواش می گه " الان سر کلاسم بعدا زنگ بزن" ( من

 

موندم صدای کی بود گفت حکم گیشنیزه ولی کلا بیخیاله دوباره امتحان گرفتن بشید بهتره )

 

 

************ *********

 

در تمام سوالات گزینه ی (الف) 5 امتیاز و گزینه ی (ب) 3 امتیاز و گزینه ی (ج) 1 امتیاز داره

 

************ *********
 

نتیجه:

 

اگر امتیاز شما کمتر از 30 شده :

 

 

دوست پسر شما اصلا شما رو دوست نداره . اگر شما هم اونو دوست ندارید خوب بهتره

 

دیگه بهش زنگ نزنید مطمین با شید که یادش نمی افته یکی از زیدا کم شده . اما اگه

 

خیلی بهش علاقه دارید بهتره به سراغ نزدیک ترین فالگیر , کف بین و جادوگر برید ( تو

 

اصفهان زیاد پیدا می شه) تا یه کم عرق مورچه رو با دم مار و چشم تمساح بده بهت تا

 

بخوردش بدی بلکه عقلش بیاد سر جاش......

 

 

 

اگر امتیاز شما بیشتر از 30 شده :

 

 

همای سعادت روی شونه شما نشسته و دوست پسرتون خیلی دوستون داره حتی

 

ممکنه خر شه و باهاتون ازدواج کنه اما نظر شخصی من اینه که یه همچین معجزه

 

ای بیشتر به درد کتابا می خوره نه زندگی و زن و بچه مگه نه ؟؟؟؟؟؟

 

اگر امتیاز شما دقیقا 30 شده :
 
 
سیب زمینی همش گزینه ی (ب) رو زدی فکر کردی زرنگی به جرم تخلف امتحانی نمی
 
تونی دوباره امتحان بدی

 

نوشته شده در دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:,ساعت 9:34 توسط مهدیس|

 

 
 
 
 
 
 
 

 

*****تست روانشناسی عشق*****

 

1- پایان دنیا نزدیک است. اگر فقط بتوانید یک نوع از حیوانات را نجات دهید، کدام را انتخاب میکنید؟

 

 

 

الف : خرگوش

 

ب : گوسفند

 

پ : گوزن

 

ت : اسب

 


 

پاسخ روانشناسی عشق: در زندگی واقعی، برای چه نوع آدمهایی جذابیت و کشش دارید.

 

 

الف: خرگوش : کسانی که دارای شخصیت دوگانه هستند، به سردی یخ در ظاهر اما به گرمی آتش در باطن

 

 

ب: گوسفند: مطیع و گرم

 

 

پ: گوزن : زیبا و آداب دان

 

 

ت: اسب : کسانی که غیرقابل جلوگیری، بیبند و بار و آزاد هستند.

 

 

 

 

*****تست روانشناسی عشق*****

 

2- به آفریقا رفته اید. به هنگام بازدید از یکی از قبیله ها، آنها اصرار میکنند که یکی از حیوانات زیر را به عنوان یادگاری

با خود ببرید. کدام را انتخاب میکنید؟

 

 

 

الف : میمون

 

 

ب : شیر

 

 

پ : مار

 

 

ت : زرافه

 


 

پاسخ روانشناسی عشق: در فرایند ابراز عشق و درخواست ازدواج، کدام رویکرد برای شما خوشایندتر و موثرتر است.

 

 

الف: میمون : مبتکر و باذوق که هیچگاه احساس خستگی نکنید.

 

 

ب: شیر : سرراست، صاف و پوست کنده به شما بگوید که دوستتان دارد.

 

 

پ: مار :دمدمی مزاج، پر نوسان، نفس گرم و عشق سرد

 

 

ت: زرّافه : صبور، هرگز شما را رها نکند.

 

 

 

 

*****تست روانشناسی عشق*****

 

3- فرض کنید خطای بزرگی انجام داده اید و خداوند برای مجازات شما تصمیم گرفته است که به جای انسان، شما را

 

به صورت یکی از حیوانات زیر در آورد. کدام را انتخاب میکنید؟

 

 

 

الف : سگ

 

 

ب : گربه

 

 

پ : اسب

 

 

ت : مار

 

 

 

پاسخ روانشناسی عشق: دلتان میخواهد معشوقتان چه عقیده ای درباره شما داشته باشد.

 

 

الف: سگ : باوفا، صادق، ثابت قدم

 

 

ب: گربه : شیک و زیبا

 

 

پ: اسب : خوش بین

 

 

ت: مار : انعطافپذیر

 

 

 

 

*****تست روانشناسی عشق*****

 

4- اگر قدرت داشتید که یک نوع از حیوانات را برای همیشه از روی کره زمین نابود کنید، کدام را انتخاب میکردید؟

 

 

 

الف : شیر

 

 

ب : مار

 

 

پ : تمساح

 

 

ت : کوسه

 

 

 

پاسخ روانشناسی عشق : چه اتفاقی باعث میشود که شما رابطه تان را قطع کنید/ از چه خصوصیتی بیش از

همه نفرت دارید.

 

 

الف: شیر : متکبر و خودخواه، امر و نهی کن

 

 

ب: مار : هیجانی و دمدمی مزاج، نمیدانید چگونه او را خوشحال کنید.

 

 

پ: تمساح : خونسرد، بیرحم، سنگدل

 

 

ت: کوسه : ناامن

 
 

 

*****تست روانشناسی عشق*****

 

5- یک روز، با حیوانی برخورد میکنید که میتواند با شما به زبان خودتان صحبت کند. دلتان میخواهد که کدامیک از حیوانات زیر باشد؟

 

 

 

الف : گوسفند

 

 

ب : اسب

 

 

پ : خرگوش

 

 

ت : پرنده

 

 

 

پاسخ روانشناسی عشق : دوست دارید چه نوع رابطه ای با او برقرار سازید.

 

 

الف: گوسفند : سنتی، بدون آن که چیزی بگوئید او بفهمد چه میخواهید، ارتباط برقرار کردن از طریق قلبها.

 

ب: اسب : هر دو بتوانید درباره همه چیز با هم صحبت کنید، هیچ چیز مخفی در میان نباشد.

 

پ: خرگوش : رابطه ای که همیشه خود را گرم و عاشق او حس کنید.

 

ت: پرنده : رابطه ای پایدار و طولانی و بالنده

 

 

*****تست روانشناسی عشق*****

 

6- در یک جزیره دور افتاده، تنها یک موجود زنده به عنوان همدم و همراه شما وجود دارد. کدامیک را انتخاب میکنید؟

 

 

 

الف : انسان

 

 

ب : خوک

 

 

پ : گاو

 

 

ت : پرنده

 

 

 

پاسخ روانشناسی عشق : آیا به او خیانت می کنید.

 

 

الف: انسان : شما به جامعه و اخلاقیات احترام میگذارید، پس از ازدواج هیچ کار خلافی نمیکنید.

 

 

ب: خوک : نمیتوانید در مقابل تمایلاتتان مقاومت کنید، به احتمال زیاد خیانت میکنید.

 

 

پ: گاو : خیلی سعی میکنید که چنین کاری نکنید.

 

 

ت: پرنده : شما هرگز نمیتوانید استوار و ثابت قدم باشید، شما واقعاً برای ازدواج مناسب نیستید و نمیخواهید تعهدی بپذیرید.

 
 

 

*****تست روانشناسی عشق*****

 

7- اگر قدرت داشتید که هر نوع حیوانی را اهلی و دستآموز کنید. کدامیک از حیوانات زیر را به عنوان حیوان خانگی خودتان انتخاب میکردید؟

 

 

 

الف : دایناسور

 

 

ب : ببر

 

 

پ : خرس قطبی

 

 

ت : پلنگ

 

 

 

پاسخ روانشناسی عشق : درباره ازدواج چه فکر میکنید.

 

 

الف: دایناسور : شما خیلی بدبین هستید و فکر میکنید این روزها دیگر ازدواج سعادتمندانه وجود ندارد.

 

 

ب: ببر : شما به ازدواج به صورت یک چیز گرانبها فکر میکنید. پس از آن که ازدواج کردید، پیوند زناشویی و همسرتان ر

ا بسیار باارزش و گرامی میدارید.

 

 

پ: خرس قطبی : شما از ازدواج میترسید، فکر میکنید آزادیتان را از شما خواهد گرفت.

 

 

ت: پلنگ : شما همیشه طالب ازدواج بوده اید ولی در واقع، شناخت دقیقی از آن ندارید

 

 

*****تست روانشناسی عشق*****

 

8- اگر قرار بود برای 5 دقیقه به صورت یکی از حیوانات زیر در میآمدید، کدامیک را انتخاب میکردید؟

 

 

 

الف : شیر

 

 

ب : گربه

 

 

پ : اسب

 

 

ت : کبوتر

 

 

 

پاسخ روانشناسی عشق : در این لحظه، به عشق چگونه فکر میکنید.

 

 

الف: شیر : شما همیشه تشنه عشقید و میتوانید هر کاری برای آن بکنید اما به راحتی در دام عشق نمیافتید.

 

 

ب: گربه : شما خیلی خودمحور و خودخواهید. شما فکر میکنید عشق چیزی است که میتوانید به دست آورید و

هرگاه که خواستید آن را دور بیاندازید.

 

 

پ: اسب : شما نمیخواهید در قید و بند یک رابطه پایدار قرار بگیرید. به هر چمن که رسیدی گلی بچین و برو

 

 

ت: کبوتر : شما به عشق به صورت یک تعهد دو طرفه فکر میکنید

 

نوشته شده در دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:تست عشق ,ساعت 9:19 توسط مهدیس|

سن خودتان را به من نگویید؛ چون ممکن است حقیقت را نگویید.

 

محاسبه سن با شکلات

 

بسیار شسته و رفته و زیبا

 

رو راست باشید و به ترتیب جلو برویم، بیشتر از یک دقیقه طول نمی کشد. به ترتیب

 

به پرسش ها پاسخ دهید.

 

 

قبل از پاسخ دادن، قول دهید که پرسش ها را از قبل نخوانید.

 

 

وقت شما هدر نمی رود (هم فال و هم تماشا)

 

- قبل از هر چیز ، به خاطر بیاورید که در طول یک هفته چند بار شکلات می خورید

 

(بیش از 1 بار کمتر از 10 بار)

 

 

- عدد تعداد شکلات در هفته را ضرب در 2 بکنید.

 

 

-جمع آن را به علاوه 5 کنید.

 

 

- جمع را ضربدر 50 کنید.

 

 

 

- اگر امسال از تولدتان گذشته جمع را به عدد1760اضافه کنید.

 

 

- در غیر این صورت جمع را به 1759 اضافه کنید.

 

 

-حالا جمع کل که چهار رقمی است از سال تولد میلادی خودتان کسر کنید.

 

*

*

*

*

*

*

*

*

*

 

شما به یک عدد سه رقمی رسیده اید

 

 

اولین عدد : تعداد دفعات خوردن شکلات شما در هفته است.

 

 

دو شماره بعد سن شماست.

 

نوشته شده در یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:,ساعت 20:45 توسط مهدیس|

خانواده - عشق - زندگی !!! ( روانشناسی ) - www.taknaz.ir

 

 

 

برخلاف تصور خیلی ها که فکر می کنند عشق یکباره پیدا می

 

شود و همیشه می ماند و یا حتی بیشتر می شود؛ واقعیت این

است که عشق ممکن است یک لحظه ایجاد شود، اما همانند

بذری است و در صورتی باقی می ماند و رشد می کند که در

زمین مناسبی جای گیرد، آب و نور کافی به آن برسانیم؛ مرتب

آفت کشی کنیم، آن را تغذیه کنیم و مستمراً به آن رسیدگی

نماییم.

• چگونه عشق به مرور کمرنگ می شود یا از بین می رود؟

 

 

 

 

ما عاشق ایده آل ها و کمال ها می شویم و از نقصان ها می گریزیم. شاید تعجب

کنید اگر بدانید معمولا انسان ها عاشق یک موجود کامل و بدون نقص در ذهن خود

می شوند و هنگامی که این تصویر ذهنی را با یک دختر یا یک پسر در اطراف خود

منطبق می کنند، به آن نام عشق می نهند. پس عشق به آن دختر آن وقتی رشد

می یابد و قلب ما را به تپش وامی دارد که او خود را منطبق با تصویر ذهنی ما ارایه

دهد و هنگامی که به مرور او را متفاوت از ذهنیات خود ببینیم، عشق ما رو به افول

می رود. اما این که تصویر ذهنی ما چگونه باید در بیرون شکل بگیرد و حفظ شود نیاز

به تخصص و منطق دارد، لذا عشق مافوق عقل است، یعنی این که باید از مسیر

عقلانی و منطقی گذر کند و بالاتر از تفکر خام ما باشد، نه برعکس. یعنی عشق نباید

مادون فکر باشد. عشقی که مادون باشد و از سطح پایین تری برخوردار باشد، ارزش

ندارد تا برایش بمیریم.

پس اگر در زندگی به مرور دریافتیم همسرمان از زیر بار وظایف و مسوولیت های خود

شانه خالی می کند، لذت های خود را محور قرار می دهد و هنوز “من” بودن محور

فکری اوست. این گونه می شود که کسالت مزمن عشق، را به چشم خواهیم دید.

از دیگر آفت هایی که ما به عشق می رسانیم، می توان به موارد زیر اشاره کرد:

• عدم انعطاف پذیری

 

 

 

عدم انعطاف پذیری نسبت به مسایلی که در زندگی با آن روبه رو

 

هستیم. مثلا اگر تعصب روی روش و سلیقه های خود داشته

باشیم و به علاقه ها، سلیقه ها و شیوه های زندگی همسرمان،

مکرراً انتقاد کنیم یا به آن اهانت کرده یا آن را مسخره کنیم.

• کمال گرایی افراطی

 

 

 

از آن جا که در ناخودآگاه عاشق “خوبی مطلق”، “مثبت مطلق”

 

و “کمال مطلق” شده ایم و خود را آخر معرفت و خوبی ارزیابی

کرده ایم، به مرور این ارزیابی خطا، خود را به ما نشان می دهد و

دچار مشکل می سازد. او هرگز نمی تواند انتظارات و توقعات

ایده آلی ما را برآورده کند. او هم یک انسان مثل بقیه انسان

هاست و بدیهی است که نقاط ضعف زیادی نیز در کنار نقاط

مثبت و نقاط قوت خود دارد.

• عدم مهارت زندگی

 

 

 

مهارت های کافی جهت رسیدگی به بذر عشق را نداریم. مهارت

 

های ارتباطی زندگی را کسب نکرده ایم، مقابله یا تنش ها و

مشکلات را تجربه نکرده ایم، نحوه سازگاری با مسایل زندگی را

نیاموخته ایم، همه و همه موجب ناکارآمدی ما در ایجاد عشق و

آرامش در زندگی می شود. در حیطه و مرزهای همسرمان

دخالت می کنیم و به نام عشق و دوست داشتن وی را کنترل

کرده و قفس نامریی انتظارات خودمان، او را محبوس و زندانی

می کنیم.

• عدم رعایت حریم خانواده و مرزهای زندگی

به وظایف خود در زندگی آگاهی ندایم یا مرزهای مسایل زندگی

و مشکلات خانواده را رعایت نمی کنیم. مثلا موارد مربوط به

خانواده را به بیرون منتقل می کنیم. مشکلات را به دلسوزان خود

مثل پدر، مادر، دوستان، فامیل، حتی همسایگان و… در میان می

گذاریم یا در حیطه و مرزهای همسرمان دخالت می کنیم و به نام

عشق و دوست داشتن وی را کنترل کرده و قفس نامریی

انتظارات خودمان، او را محبوس و زندانی می کنیم. مثلا به

علایق او، دوستان وی، نحوه لباس پوشیدن او، شیوه راه رفتن و

حتی طرز تفکر و احساسش انتقاد کرده و او را در تنگنا قرار می

دهیم و در نهایت آزادی را از او می گیریم.

• مشکلات شخصیتی و انتظارات غیر واقع

 

 

 

توقعات بی جایی به لحاظ مسایل شخصیتی خود، از همسرمان

 

داریم، که برآورده شدنی نیست و برآورده نمی شود. مثلا یک نفر

با اختلال شخصیت وسواسی، یاد نکته سنجی می کند و

معیارهای زیادی در ذهنش دارد و با ریزبینی بیش از حدی که به

همسرش نشان می دهد و او را در چهارچوب خشک و در قالب

معیارهایی که تعیین کرده؛ حبس می کند و عرصه را بر او تنگ

می نماید. یا کسی که اختلال شخصیت پارانویید دارد و بدبین

است، با سوءظن ها و بدبینی هایی که آنها را در ذهن خود می

بافد، همسرش را همیشه در نقش یک دشمن و جاسوس می

بیند.

• لذت طلبی و خودکامگی

 

 

 

ما باید در چهارچوب خانواده، خود را مقید به بعضی امور کنیم.

 

وقتی که لذت های خود را که در خارج از خانواده است به صورت

افراطی دنبال می کنیم و توجهی به خواست و میل خانواده

نداریم، به مرور زندگی یک طرفه و بی روح می شود. زن و

شوهر هر کدام دنبال تمایلات خاصی در خارج از خانواده هستند و

لذت بردن از یکدیگر را درک نمی کنند. عشق عمیق تر از آن است

که لحظه ای خلق شود یا در لحظه ای بمیرد. هم به وجود آمدن

عشق مستلزم صبر، سختی و زمان است و هم از بین رفتن آن

به علت مسایل مختلفی است که در طی زمان و به وسیله

زوجین ایجاد می شود.

• عدم مهارت های ارتباطی

 

نمی توانیم ارتباط موثری با همسرمان برقرار کنیم، حرف هم را

نمی فهمیم. هر کدام به ظاهر منطقی صحبت می کنیم ولی

نمی توانیم یکدیگر را قانع کنیم. توجه کافی به احساسات،

خواسته ها و صحبت های یکدیگر نداریم. گوش شنوا و تحمل

ارتباط موثر را از هم دریغ می کنیم. در رساندن حرف های خود به

یکدیگر آنها را تحریف می کنیم یا آن قدر مبهم رفتار کرده یا

صحبت می کنیم که دیگری را به خطا می اندازیم. در واقع مهارت

های ارتباطی را نمی دانیم.


اگر گویند “لحظه ای است روییدن عشق…” پس این هم شاید

درست باشد که “لحظه ای است مردن عشق”. ولی عشق

عمیق تر از آن است که لحظه ای خلق شود یا در لحظه ای

بمیرد. هم به وجود آمدن عشق مستلزم صبر، سختی و زمان

است و هم از بین رفتن آن به علت مسایل مختلفی است که در

طی زمان و به وسیله زوجین ایجاد می شود.

آن چه که اکثرا افراد با هم اشتباه می گیرند؛ “هوس” و “عشق”

است. “هوس”، میلی شدید برای پاسخ آنی به یک نیاز جسمانی

و روانی است که به خود رنگ رمانتیک می گیرد و یک استدلال به

ظاهر عقلانی نیز در پی دارد و پس از ارضا تا زمان نیاز بعدی محو

می شود. هوس شامل آن چیزهایی از وجودتان است که شما

نقشی در آن نداشته اید. فقط احساسی هست که در خود برای

ارضا نیاز می بینید. اما “عشق”، دوام دارد و مهارت های زوجین

به رشد آن کمک می کند. دو طرف با برنامه و انرژی آن را رشد

داده و تداوم می بخشند و از آن نگهداری می کنند و بیشتر از آن

که احساسی باشد، متشکل از احساس و منطق است.

عشق سنگین و به تدریج می آید، با زحمت و تلاش می ماند و

هرگز نمی رود. و از همه مهم تر اینکه منحصر به فرد می ماند و

هیچ کس و هیچ چیز جای آن را نمی گیرد.

نوشته شده در یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:,ساعت 19:52 توسط مهدیس|

 
 

 

۱۸ مهارت زندگی زناشویی

نمونه «پاسخ جسورانه» به همسر عصبانی

 

به اعتقاد ناشر کتاب، راه عشق هرگز هموار نیست اما وقتی پای ازدواج و زندگی

 

 

 زناشویی به میان می آید، بهتر است در این راه هوشمندانه تر گام بردارید. این کتاب

 

 

که اثری کلاسیک و مورد تائید مشاوران و درمانگران است، نشان می دهد که چگونه

 

 

در روابط زناشویی خود هوشمندانه تر عمل کنید. یاد می گیرید چگونه روابط

 

 

زناشویی خود را بهبود بخشید، با مسائل زندگی مشترک راحت تر کنار بیایید و

 

مشکلاتی را که با شریک زندگی خود داریدبه شیوه های سالم تر و خلاقانه تر حل کنید.

 

 

 

هر فصل از کتاب به آموزش یک مهارت بنیادین اختصاص دارد و در مجموع با 18 مهارت

 

آشنا می شویدکه باعث رضایت بیشتر از زندگی زناشویی و صمیمیت بیشتر میان

 

زوجین می شود. این مهارت ها در چهار بخش عمده «مهارت های پایه»، «مهارت

 

های پیشرفته»، «عصبانیت و اختلاف» و «درک اشتباهات و تغییر روش» طبقه بندی

 

شده است.

 

 


«... ما بعد از کاوش در صدها رابطه، به این نتیجه رسیدیم که افراد موفق در ایجاد

 

روابط صمیمی، از مهارت های خاصی برخوردارند. به همین دلیل است که نام کتاب را

 

«مهارت های زناشویی» گذاشته ایم. در موارد متعدد شاهد بوده ایم که روابط

 

ماندگار و عمیق را کسانی به وجود می آورند که مهارت های میان فردی بنیادین را

 

می شناسند و به کار می بندند. مهارت هایی از قبیل گوش دادن، ارتباط پاک، مذاکره،

 

کنترل صحیح خشم و امثالهم...»

 

در بخشی از این کتاب با عنوان «کنار آمدن با همسر عصبانی» می خوانیم:

 

کتی و مایکل کمی دیر به میهمانی اداره مایکل رسیده بودند. این اولین برخورد کتی

 

با همکاران مایکل بود و از این بابت کمی احساس نگرانی می کرد و حسابی به

 

خودش رسیده بود. به محض اینکه کتی از اتاق خواب بیرون آمد، مایکل بدون

 

رودربایسی گفت: «آرایش خیلی غلیظی کردی و آن لباس هم واقعا وقیح است.» این

 

حرف کتی را رنجاند و با لحن تمسخر آمیزی جواب داد: «چقدر عالی! از کی تا حالا

 

متخصص مد شده ای؟» مایکل با عصبانیت غرید: «من متخصص مد نیستم، اما

 

حداقل این را می فهمم که با این لباس های تحریک کننده اینطرف و آنطرف نروم!»

 

 

-  «راست می گویی؟ هرچه باشه شبیه مامورهای شکم گنده کفن و دفن نیستم!»

 

کتی با عصبانیت به اتاق خواب برگشت تا لباسش را عوض کند و مایکل هم در اتاق

 

نشیمن بالا و پایین می رفت و از حالا می دانست که شبشان خراب شده است.

 

 

اما در مقابل آیلین و جورج به ندرت سر هم داد می زدند. البته بسیار پیش می آمد که

 

آیلین از انتقادهای جرج دلخور شود، اما احساس می کرد مقابله به مثل کردن نوعی

 

بد سلیقگی است. در این مواقع آیلین سعی می کرد ناراحتی خود را مخفی کند و

 

برای همین سرش را پایین می انداخت، زیر لب زمزمه می کرد و صبورانه منتظر می

 

شد تا سخنرانی جورج تمام شود. این روش ظاهرا موثر واقع می شد – البته اگر

 

دردسرهای آیلین را به حساب نیاوریم که طی ماه های نخست ازدواج کمتر شده بود

 

اما اخیرا مرتب به سراغش می آمد. آیلین معصومانه استدلال می کرد که این

 

 

دردسرها به وضوح باعث تضعیف حافظه او شده – حاضر نشدن های مکرر سر قرار با

 

 

 

جورج، دیر رسیدن های دائم برای سوار کردن جورج و فراموش کردن مواردی که در

 

مورد آنها با هم به توافق رسیده بودند.

 

 

واکنش شما به انتقاد، چه پرخاشگرانه باشد مثل کتی و چه منفعلانه باشد مثل

 

آیلین، تاثیر مثبتی بر رابطه شما ندارد و در واقع ممکن است آن را به شدت به

 

مخاطره بیندازد. خوشبختانه برای این دو روش، راه های جایگزین وجود دارد...

 

 

در ادامه این کتاب در مقابل پاسخ های پرخاشگرانه و منفعلانه به همسر عصبانی

 

خود، پاسخ جسورانه را پیشنهاد می کند و ضمن معرفی، ارائه تاریخچه و بررسی

 

منطقی و روانی دیدگاه هر یک از سه پاسخ (پرخاشگرانه، منفعلانه و جسورانه)،

 

دیدگاه پاسخ جسورانه را مطرح می کند. خواندن نمونه های زیر این موضوع را برای

 

ما روشن تر می کند:

 

 

• همسر: امشب تا دیر وقت جلسه دارم، برای همین شامم را بیرون می خورم. باید

 

خودت به تنهایی به بچه ها رسیدگی کنی. حوصله بحث کردن در این مورد را ندارم.

 

فهمیدی؟

 

 

پاسخ پرخاشگرانه: دوباره شروع کردی؟ جلسات لعنتی تو همیشه از خانواده ات مهم

 

تر است! واقعا خجالت دارد.

 

پاسخ منفعلانه: بسیار خوب، عزیزم. روز خوبی داشته باشی.

 

پاسخ جسورانه: خب، مطمئنم که از عهده کارها برمی آیم، اما دفعه بعد حتما از قبل

 

به من اطلاع بده تا بتوانم از کسی کمک بگیرم.


 

• همسر: از اینکه مادرت هربار سرزده بیاید و چند ساعتی بماند خسته شده ام.

 

دوست ندارم وقتی از سرکار می آیم او را اینجا ببینم.

 

 

پاسخ پرخاشگرانه: حداقل مادرم با من حرف می زند. مثل تو نیست که هربار بیشتر

 

از پنج ثانیه با من حرف نمی زنی.

 

پاسخ منفعلانه: خب، سعی می کنم این را به او بگویم، اما خودت که اخلاقش را می

 

دانی.

 

پاسخ جسورانه: می دانم از اینکه تا دیر وقت اینجا باشد خوشت نمی آید، اما من

 

واقعا از مصاحبت با او لذت می برم، و گاهی اصلا زمان را فراموش می کنیم. شاید بد

 

نباشد که موقع ترک اداره با من تماس بگیری تا قبل از آمدنت وقت کافی برای

 

خداحافظی داشته باشیم.

 

• همسر: اینجا مثل خوکدونی شده! نمی توانی مسئولیت کارهایت را برعهده بگیری؟

 

جز بلند کردن صدای تلویزیون کار دیگری بلد نیستی؟

 

 

پاسخ پرخاشگرانه: اگر به این بدی است، چرا گورت رو گم نمی کنی؟ مطمئن باش

 

کسی دنبالت نمی آید!

 

پاسخ منفعلانه: متاسفم، دیگر تکرار نمی شود.

 

پاسخ جسورانه: خانه خیلی به هم ریخته است. روز خوبی نداشتم. بیا یک نوشیدنی

 

بخوریم و حرف بزنیم، بعدا می توانیم خانه را مرتب کنیم.»

نوشته شده در یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:,ساعت 19:46 توسط مهدیس|

مهارت ابراز وجود

مثالهائی که در این متن ارائه می شود ، معناي ابراز وجود کردن يا احقاق حق نمودن را در حوادث مختلف نشان مي دهد شايد برخي از اين نمونه ها را در زندگي خود نيز تجربه کرده باشيد . چند دقيقه اي وقت بگذاريد و صادقانه به سخنان خود درباره روابطي که با اشخاص مهم در زندگي خود داريد گوش فرا دهيد . به دقت به تماسهاي خود با والدين ، دوستان ، همکاران ، هم شادگرديها ، همسر ، بچه ها ، رؤسا ، آموزگاران ، فروشندگان ، همسايه ها و اقوام و بستگان توجه کنيد .

چه کسي در اين روابط نقش غالب را ايفا مي کند ؟

آيا در ارتباط با اين اشخاص از شما سوء استفاده مي کنند ؟

آيا معمولاً احساسات و نقطه نظرهاي خود را ابراز مي کنيد ؟

آيا از اشخاص به سود خود بهره برداري مي کنيد ؟

آيا آنها را از خود مي رنجانيد ؟

مثالها را که بخوانيد مي توانيد کمي در ابراز وجود کردن تواناتر شويد .

صرف شام در رستوران

تعارف مواد مخدر

عوض کردن يک کالاي معيوب

قرض گرفتن

وزن زياد

صرف شام در رستوران

علي و سارا براي صرف شام به رستوران گران قيمتي رفته اند . علي سفارش مرغ نيم پزي داده است اما وقتي گارسون مرغ را مي آورد علي متوجه مي شود که مرغ اورا بيش از اندازه سرخ کرده اند . علي مي تواند به ۳ شکل از خود واکنش نشان دهد .

بدون ابراز وجود

علي به سارا غر مي زند و مي گويد : مرغ او بيش از اندازه سرخ شده و سوخته و ديگر به اين رستوران نمي آيد اما وقتي گارسون از او مي پرسد : آيا غذا مطابق ميل شماست : علي مي گويد : نه متشکرم

نتيجه : شام و شب او خراب مي شود و او از اينکه اعتراضي نکره و حرفي از سرخ شدن بيش از اندازه مرغ نزده خشمگين مي گردد .

پرخاشگرانه

علي با عصبانيت گارسون را به سر ميز فرا مي خواند و با صدايي بلند و به طرزي غيرمنصفانه از اينکه مرغ او سرخ شده است با فرياد اعتراض می کند .

لحن او در نظر گارسون خنده دار است و همسرش هم خجالت زده مي شود .

نتيجه : غذاي او عوض مي شود اما خجالت کشيدن همسرش ميان آن دو برخورد به وجود مي آورد . گارسون هم احساس ميکند تحقير شده است و شب بدي براي هر دوي آنها بوجود مي آيد .

اما مهارت ابراز وجود

علي گارسون را صدا مي زند و به او مي گويد که مرغ نيم پز سفارش داده است و بعد سرخ شدن بيش از اندازه مرغ را به او نشان مي دهد .

علي مؤدبانه و در ضمن قاطعانه از گارسون مي خواهد که مرغ را به آشپزخانه برگرداند و به جاي آن مرغ نيم پز را که قبلاً سفارش داده بياورد .

نتيجه :

گارسون از اشتباهي که صورت گرفته عذرخواهي مي کند و پس از چند دقيقه مرغ نيم پزي را براي او مي آورد . و از اينکه مشتریش راضي بوده خوشحال مي شود .

علي و سارا از صرف شام در رستوران لذت مي برند .

علي احساس مي کند از طرز برخورد خود راضي است .

 

تعارف مواد مخدر

رامين دانشجوي دانشگاه است رفتاري بسيار دوستانه دارد و در زمينه هاي اجتماعي فعال و پوياست . مدتي است با سعيد دوست شده ، يک شب سعيد رامين را به يک ميهماني دعوت مي کند . در طول ميهماني يک نفر بسته کوچکي حاوي مواد مخدر را به ديگران تعارف ميکند همه جز رامين استقبال مي کنند اما وقتي سعيد به او پيشنهاد مي کند مي ماند که چه بايد بکند : ۳ شکل واکنش او را توضيح مي دهيم :

بدون ابراز وجود

رامين بالاخره مي پذيرد و وانمود مي کند که قبلاً هم مواد مصرف کرده ، او به دقت به ديگران نگاه مي کند و از طرز استعمال آن ماده خاص آگاه مي شود . اما نگران است مبادا با زهم مواد بيشتري به او تعارف کنند .

نتيجه : او نمي خواهد سعيد را ناراحت کند اما خودش تن به کاري می دهد که به آن علاقه اي نداشته است .

پرخاشگرانه

رامين از پيشنهاد سعيد عصباني مي شود و او را سرزنش مي کند و از او مي خواهد که سريعاً او را به منزل برگرداند . وقتي ميهمانها به او مي گويند الزامي نيست در قبول اين تعارف ، او هم چنان به تندخويي ادامه مي دهد ، سعيد احساس مي کند که نزد ميهمانها تحقير شده است و علاقه اش به رامين کم مي شود و به اين نتيجه مي رسد که اگر با او دوستي نکند بهتر است .

مهارت ابراز وجود

رامين از قبول پيشنهاد سعيد خودداري مي کند و مؤدبانه جواب مي دهد : نه متشکرم .

بعد به حاضرين مي گويد که تا کنون مواد مصرف نکرده و علاقه اي هم به اين کار ندارد .

رامين به سعيد و دوستانش مي گويد که ترجيح مي دهد به سينما برود اما به آنها حق مي دهد که به ميل خود رفتار کنند .

وقتي از ميهماني خارج مي شود از سعيد گله مي کند که چرا به او نگفته دوستانش مواد استعمال مي کنند و بعد اضافه می کند که با پيشنهاد مصرف مواد و تعارف آن ، آزادي او را به مخاطره انداخته زيرا اگر به هر شکل پليس از موضوع باخبر مي شد او را هم دستگيري مي کرد .

رامين به اين فکر مي افتد که احتمالاً اگر با سعيد قطع رابطه کند بهتر است .

 

عوض کردن يک کالاي معيوب

بدون ابراز وجود

کامران با قدمهاي آرام و با ترديد به متصدي کتاب فروشی نزديک مي شود و درحاليکه چشم به زمين دوخته با صدايي کمي بلندتر از نجوا حرف مي زند . چهره اش به گونه اي است که انگار کار بدي کرده است . کتاب را محکم در دستهاي خود گرفته و انگار که به متصدي مي گويد « مرا آزار مده » از پس دادن کالا منصرف مي شود .

پرخاشگرانه

کامران خشمگين در حاليکه صدايش به گونه اي است که در هر جاي مغازه شنيده ميشود و حالت چهره اش به گونه اي است که انگار مي خواهد فروشنده را تحقير کند .

پول کالا را مي گيرد اما فروشنده با او دشمن شده است و خودش هم راضي نيست .

با ابراز وجود

کامران به سمت فروشنده مي رود و به چهره او نگاه مي کند چهره ای آرام و مطمئن دارد ، لبخندي مي زند و به طرز دوستانه با فروشنده صحبت ميکند و نقص کالا را با او در ميان مي گذارد ، هم کامران به خواسته خود مي رسد و هم فروشنده احساس خوبي دارد زيرا مشکل يکي از مشتريانش را حل کرده است .

قرض گرفتن

افسانه کارمند يک شرکت خصوصي است او زني خوش برخورد ، علاقه مند به گردش و کارمندي خوب است . رفتارش به گونه اي است که هم همکارانش و هم دوستانش او را دوست دارند .

مريم يکي از دوستان صميمي اش از او خواهش کرد ؛

گفت که قرار است به ميهماني برود و از افسانه خواست گردن بند جديد و گران او را قرض بگيرد ، افسانه گردن بند را از نامزدش هديه گرفته بود و مايل نبود که گردن بند را به کسي بدهد .

رفتارهاي او :

بدون ابراز وجود

او نگراني اش را از گم شدن يا آسيب ديدن گردن بند پنهان مي کند و با اين که گردن بند خيلي براي او عزيز است مي گويد خواهش مي کنم و گردن بند را به مريم مي دهد و تمام شب را در نگراني سپري مي سازد .

پرخاشگرانه

افسانه از درخواست دوستش ناراحت مي شود و مي گويد : نه ، به هيچ وجه و خشمگين مي شود و به او مي گويد درخواست احمقانه اي داري .

مريم تحقير مي شود اما افسانه بعد احساس پشيماني ميکند احساس رنجش مريم در تمام شب ادامه دارد و از آن به بعد رابطه بين مريم و افسانه به هم مي خورد .

ابراز وجود کردن

افسانه اهميت گردن بند را به مريم مي گويد و با لحني مؤدبانه و با اين حال محکم به او مي گويد که تقاضايش غيرمنطقي است زيرا اين گردن بند براي او ارزش ويژه اي دارد .

مريم نااميد مي شود اما افسانه را درک مي کند افسانه هم از اينکه صادقانه حرف زده خوشحال است .

وزن زياد

علي و سارا ۹ سال است که با هم ازدواج کرده اند . اخيراً سارا چاق شده است و علي معتقد است سار خيلي از معيارهاي او فاصله گرفته است . علي مرتب به او گوشزد مي کند که وزن اضافه کردن سلامتي او را به مخاطره مي اندازد و بچه ها هم از او ياد مي گيرند .

سارا ناراحت مي شود او سعي مي کند وزنش را کم کند اما حالا واکنش سارا را باهم مي خوانيم :

بدون ابراز وجود

او از چاق شدنش معذرت مي خواهد و عذر و بهانه هاي بي مورد مي آورد و در واقع اصولاً به علي جواب نمي دهد اما در درون خود به دليل غرولند شوهرش احساس بدي دارد و احساس گناه مي کند اما احساس اضطرب کاستن از وزنش را دشوارتر مي کند . اينگونه مشاجره ميان او و شوهرش ادامه دار مي شود .

پرخاشگرانه

سارا در مقام اعتراض به شوهرش مي گويد که خود او ديگر مالي نيست و مي گويد تو هم پر شدي ولي من هيچ وقت به روت نمي آورم و رفتارهاي ديگري از شوهرش را تحقير مي کند .

و اينگونه با ابراز خشم به علي آسيب مي زند و به تيرگي روابط خود با شوهرش مي افزايد .

با ابراز وجود

وقتي سارا با علي تنها مي شود به او مي گويد که بله حق با اوست که وزن اضافي به سلامتي او لطمه مي زند اما اضافه مي کند که طرز برخورد او با اين مشکل را نمي پسندد . مي گويد همه تلاش خود را مي کند تا از وزنش کم کند و اين تلاش براي او سخت است . علي مي پذيرد و به اتفاق برنامه اي را تدارک می ببينند که به گونه اي حساب شده سارا بتواند وزن خود را کاهش دهد .

نوشته شده در چهار شنبه 25 بهمن 1391برچسب:,ساعت 19:1 توسط مهدیس|


آخرين مطالب
» بدون شرح
» یکی از ضررهای ماهواره
» تست روانشناسی بسیار جالب!!
» چطور افراد منفی را کنترل کنیم
» تست IQ
» تست روانشناسی
» تست زوانشناسی برای دخترهااااااااا
» تست سنج عشق
» تشخیص سن با استفاده از شکلات
» زندگی پایدار
» مهارت صخبت کردن
» سلاااااااااام به همه
» ابزار زندگی
» وجود خود را دریابیم
Design By : Pars Skin